هفته گذشته خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه «زن و شوهر زبالهگردی سه واحد آپارتمان میلیاردی در مشهد دارند و دو واحد هم در دست ساخت.»
پس از انتشار این خبر در فضای مجازی، برخی مخاطبان نوشتند که نوشجانشان، حلالشان، زحمت کشیدهاند، مال حلال بوده است و.... برخی هم نوشتند: در وضع اقتصادی کنونی میلیاردیبودن چیز زیادی نیست. این همه در حالی است که حقیقت ماجرا فراتر از این چند جمله بود. این زن و شوهر سالها بود که بهعلت جمعکردن حجم انبوه زباله در خانه مسکونیشان و انتشار بوی مشمئزکننده، همسایهها را از زندگی بیزار کرده بودند.
شهرآرامحله پارسال دوبار از محل سکونت این خانواده گزارش تهیه کرد و گلههای همسایهها را شنید. در روزهای انتهایی پارسال نیز شهرآرامحله یکبار دیگر به سراغ این شهروندان گلهمند رفت و اینبار قصد کرد با پیگیریهای بیشتر، بهدنبال حل معضل این شهروندان باشد.
پیچوخم تهیه این گزارش و پیگیری پاسخ مسئولان به قدری طولانی شد که انتشار این گزارش به این تاریخ رسید. حالا در کنار انتشار جزئیات خبر این زن و شوهر زبالهگرد، با این خبر خوش، گزارش را منتشر میکنیم که مشکل همسایگان این معبر در محله ابوطالب پس از ۲۴ سال با پیگیریهای چندباره شهرآرامحله حل شده است.
در میان ضایعاتی که اهالی خانه هر روز وارد میکنند، صدای مرغ و خروس و دام و حتی حیوانات وحشی هم شنیده میشود؛ حیواناتی که دائم خرید و فروش میشوند و مشتریانشان را به مقابل این خانه میکشانند. هیچکس نمیداند حجم زباله و بازیافت موجود در این خانه چقدر است. بهگفته همسایهها، اهالی خانه یا در را به روی غریبهها باز نمیکنند، یا اگر با تأخیر پاسخگو باشند، حتی به اندازه حضور یک نفر در چارچوب هم در را باز نمیکنند تا کمترکسی اسرار خانه را متوجه شود.
یکی از اهالی این معبر تا فاصله چندمتری خانه با ما همراهی میکند. جلوتر نمیآید و میگوید: «خانم جان، من از نفرینشان میترسم. دامنگیر است. برایم دردسر درست میکنند.»
او هم مثل همه افرادی که در این سالها و گزارشهای گذشته نخواستند نامشان ذکر شود، بدون معرفی خودش میگوید: «خانم، یک زیرزمین بزرگ ته حیاطش دارد که پنجشش تا پله میخورد. همانجا گوسفندها و بزها را نگه میدارد. تا دلتان بخواهد هم گربه دارد. کیسهکیسه آشغالگوشت از قصابیهای محل به التماس برای سگ و گربههایش میگیرد. از ضایعات هم نگو که حیاط خانه اش شده است انبار ضایعاتتر و خشک.
از وقتی همسایهها یکییکی شاکی شدند، چنان خانه را از بالا و پایین پوشانده و دیوارکشی کرده است که چیزی معلوم نباشد. ۱۰ سال است که بهطور جدی پیگیر هستیم تا یکی بیاید و به دادمان برسد، اما دریغ از گوش شنوا.»
داخل بنگاه املاک ابتدای کوچه چند نفر از اهلی محل نشستهاند و اشاره ما به گزارش پارسال شهرآرامحله، سر درددلشان را دوباره باز میکند: «خانم، ما ماندهایم که دیگر چه کنیم. کسی نیست به دادمان برسد؛ نه شهرداری، نه بهداشت، نه کلانتری. هیچکسی تا الان حریف این زن و شوهر نشده است. هروقت اعتراضی کردیم، آمدند اخطاریهای در خانهاش انداختند و رفتند. مگر در را باز میکند که جواب مأمور را بدهد؟»
حرفهای پیرمرد که تمام میشود، مرد جوانی برگه استشهاد را نشانم میدهد که پشت و رویش پر است از امضا؛ امضاهایی که اینبار با تلفن همراه و کدملی ثبت شده است و نشان میدهد که اهالی دیگر حتی از آشکارشدن نامشان هم ابایی ندارند: «این نامه را خطاب به شهردار منطقه، اعضای شورای اسلامی شهر و بهداشت محیط ناحیه ۳ نوشته شده است و حدود هشتاد امضا دارد، اما هر جا که میرویم، میگویند به ما ارتباطی ندارد.
شهرداری میگوید که بحث دام و طیور به بهداشت مربوط میشود. بهداشت اعلام کرده که وظیفه ما نظارت بر مکانهای عمومی است. واحد رفع سدمعبر شهرداری هم میگوید که درباره ملک خصوصی هیچکاری نمیتوانیم بکنیم و بروید شورای حل اختلاف شکایت کنید. خلاصه شدهایم توپ فوتبال که آقایان ما را به هم پاس دهند...»
حرفهای مرد جوان هنوز ادامه دارد که پلیس را میبینیم که همراه یکی از اهالی و درحالیکه پروندهای زیر بغل دارد، در حال خروج از کوچه است. درباره مطالبه مردم با او صحبت میکنم و میگوید: «الان همانجا بودیم. در را باز نمیکند.»
هرچه به میانه کوچه نزدیکتر میشویم، بوی فضولات دامی بیشتر به مشام میرسد. روی درب خاکستریرنگ که بسیار کثیف و رنگورورفته است، نوشتههایی عجیبوغریب به چشم میخورد، با چند نفرین آبوتابدار که ترکیبش قابلانتشار نیست! وجود این خانه در کنار ساختمانی چهارطبقه با نمای سنگ و تازه ساز بهشدت توی ذوق میزند و وصله ناجور است.
به سراغ خانمی میانسال میرویم که قصد ورود به خانه نوساز را دارد. او دوست ندارد کسی متوجه موضوع گفتوگویمان شود. برای همین به داخل پارکینگ میرویم. از گوشهوکنار پارکینگ چند سوسک بزرگ در حال بالارفتن از دیوار هستند.
زن با اشاره سر به سوسکها، میگوید: «این حال و روز خوش ماست! اگر داخل هر واحد تشریف بیاورید، میبینید که همه اتاق و راهروها پر است از چسبموش و سوسک. تا طبقه چهارم این ساختمان سوسک و موش دارد. هرچه دویدهایم کسی به داد دلمان نرسیده است. برای همین چند نفر در این ساختمان، خانههایشان را مفت فروختند و رفتند.»
با هم به روی پشتبام ساختمان میرویم. خانه مدنظر در گودی بین دو ساختمان چهارطبقه و دوطبقه قرار دارد. سقف خانه پرحاشیه را کاملا پوشاندهاند و چیزی از داخلش مشخص نیست. دیگراهالی این ساختمان که متوجه حضورمان شدهاند، برای گلایه آمدهاند. به داخل یکی از واحدها میرویم. صاحبخانه درحالیکه با دست برچسبهای زردرنگ داخل آشپزخانه و پذیرایی را نشانمان میدهد، میگوید: «میبینید خانم؟ اینها چسب موش است. خانه و زندگی که نداریم.»
یکی دیگر از همسایهها میگوید: «از این بوی آزاردهنده حتی در چله تابستان هم جرئت روشنکردن کولر و بازکردن پنجره را نداریم. وقتی باران میبارد که دیگر اوضاع تحملناپذیر میشود.»
مشغول صحبت هستیم که دو موش کوچک خاکستریرنگ از زیر مبل بهسرعت میگذرند و صدای جیغ و داد همه بلند میشود.
خانه یکی از همسایهها محل قرار خانمها برای امضای استشهادنامه دیگری است. حدوده پانزدهنفری میشوند. وقتی متوجه حضور خبرنگاری در جمعشان میشوند، همه با هم میخواهند حرف بزنند.
همهمه که زیاد میشود، ملوکخانم که پرسرزبانتر است، به نمایندگی از طرف بقیه میگوید: «این خانه لکه سیاه محله شده است. آبرو و اعتباری برایمان نمانده است. مهمان و غریبه که میآید، از خجالت آب میشویم. بارها با زبان خوش از آنها خواستهایم که مراعات حال همسایهها را بکنند، اما فقط نفرین، دشنام و تهدید شنیدهایم. حتی یک روز که با زبان خوش رفتم با زن صحبت کنم، شوهرش آمد و داد و هوار راه انداخت که خانه خودمان است و چهاردیواری به کسی ربطی ندارد. هرجا میخواهید بروید، هیچکسی هیچکاری نمیتواند بکند.»
یکی دیگر از خانمها هم میگوید: «خانه دوطبقه کناری متعلق به برادر همان خانم است. چندبار رفتیم و از او خواستیم برای رضای خدا هم که شده است، با خواهرش صحبت کند، اما او هم از وضعی که خواهرش ایجاد کرده است، گلایه داشت و میگفت که نمیتواند کاری کند.»
همه این موارد در حالی است که به گفته یکی از اهالی، زن یک ملک در خیابان موسویقوچانی و یکی در خیابان حر عاملی دارد و حتی یکبار از شهرداری کاری در فضای سبز برای شوهرش پیشنهاد شده است تا دست از جمعآوری ضایعات بردارد، اما آنها بودن در وضع کنونی را ترجیح میدهند. (دو سال پیش، زن صاحبخانه به خبرنگار ما گفته بود که ظرف چند روز آینده پنجرههای خانه جدیدش در بولوار موسویقوچانی نصب میشود و از اینجا میروند.)
ترس از آسیب به اموال و آبروریزی دیگرنگرانی اهل محل است. یکی دیگر از ساکنان کوچه ادعا میکند: «پارسال یکی از همسایگان از آنها شکایت کرده بود، اما فردای آن روز در خانه و خودرو خودش و دامادش به فضولات آلوده شد! پیش آمده است که آینههای خودروهای همسایگان را میشکنند یا با میخ لاستیک خودروها را پنچر میکنند. مأمور کلانتری هم که بیاید، چون شاهدی نداریم، حرفمان به جایی نمیرسد.»
به گفته اهالی، قبلا فقط یک پرده بزرگ بین در و حیاط خانه کشیده شده بود، اما مدتی است که دیوار آجری نیممتری داخل حیاط و مقابل در خروجی کشیدهاند تا هیچکس داخل حیاط را نبیند. یکی دیگر از اهالی میگوید: «یک دریچه کوچک روی در خانه نصب کردهاند که مثل دریچه بازداشتگاههاست. هرکس در بزند، از همانجا و بدون اینکه جلو بیایند، میپرسند چهکار داری؟»
اینها را ملوکخانم میگوید و ادامه میدهد: «بیشتر از ۱۰ بار مأمور از شهرداری، سدمعبر، کلانتری، بهداشت و... با نامه اخطار آمده، اما، چون کسی برای بازکردن در نیامده است، نامه را از بالای در به داخل حیاط انداختهاند و رفتهاند.»
یکی دیگر از خانمها نیز میگوید: «حتی پارسال چندنفری تصمیم گرفتیم به خانهاش برویم و صبح تا شب خانهاش را تمیز کنیم. از سر دلسوزی و دوستانه این موضوع را مطرح کردیم، اما بهشدت مخالفت کرد و حتی نزدیک بود درگیری فیزیکی هم به وجود بیاید.»
دوباره به سراغ همان بنگاه املاک ابتدای کوچه میرویم. پیرمردی که پشت میز نشسته است، میگوید: «باباجان، به خودت زحمت نده. کسی حریف این زن و شوهر نمیشود. داستان این خانه داستان امروز و دیروز نیست.»
او که سابقه این خانه را خوب به یاد دارد، ادامه میدهد: «چهل سال پیش فقط مرغ و خروس داشت و چند شترمرغ و حتی طاووس. همسایهها بهعلت وجود مگس و پشه به شهرداری شکایت کردند. یک روز هم آمدند و همه مرغ و خروسهایش را جمع کردند و بردند، اما نمیدانیم چطور شد که فردایش همه را برگرداندند. مرغ و خروس که جمع نشد هیچ، بز و گوسفند هم اضافه شد!»
پیرمرد درحالیکه سرش را به تأسف تکان میدهد، میگوید: «مسئولان جوری رفتار کردهاند که مردم فکر میکنند اهالی این خانه حتما به جایی وصل هستند که هیچ تغییری در این وضع ایجاد نمیشود.»
شال و کلاه میکنیم و برای پیگیری به ادارات مختلفی مراجعه میکنیم یا تماس میگیریم. پاسخهایی میشنویم که خیلی گرهگشا نیست.
■ کارشناس سامانه ۱۳۷ شهرداری: «نگهداری احشام و دام به شهرداری مربوط نیست، اما درباره جمعآوری ضایعات یکبار اخطار داده میشود. درنهایت میتوانید از طریق مراجع قضایی شکایت کنید. البته مراجعه به شورای حل اختلاف منطقه و دادخواست در اینباره هم میتواند گرهگشا باشد.»
■ کارشناس سامانه ۱۹۰: «به ما ارتباطی ندارد. باید با ۱۳۷ شهرداری تماس بگیرید.»
■ کارشناس ارشد بهداشت محیط و دام و طیور: «اگر نام و نامخانوادگی، کدملی و شماره تماسی از مالک دارید، میتوانیم به مالک اخطار بدهیم و او را به دادگاه معرفی کنیم. اگر هرکدام از این چهار مورد نباشد، پرونده ناقص میشود. نگهداری گاو و گوسفند در محیط شهری هم به دامپزشکی مربوط میشود.»
■ کارشناس ارشد شورای اسلامی شهر: «موضوع خیابان ابوطالب ۲۴ باید از خود شهرداری منطقه پیگیری شود. موضوعهایی از این دست در حیطه وظایف شورای اسلامی شهر و کمیتههای نظارتی نیست. این موضوع را از حوزه خدماتشهری منطقه ۲، بهداشت محیط یا ۱۳۷ پیگیری کنید.»
■ واحد نظارت ادارهکل دامپزشکی استان: «بر اساس بندهای ۱۵ و ۲۰ ماده ۵۵ قانون شهرداریها، این سازمان مکلف است از پرورش، نگهداری و عبوردادن حیوانات اهلی بهصورت پیاده در محدوده شهرها با جمعیتی بیش از ۵۰ هزار نفر جلوگیری کند، اما با توجه به استشهادیه و نامههای اهالی، کارشناسانی از ادارهکل دامپزشکی برای بررسی و کار کارشناسی به محل اعزام میشوند.»
تعارف را اگر کنار بگذاریم، پاسخهایی که میشنویم، مشابه همان پاسخهایی است که سالهای سال اهالی شنیدهاند. بسیاری از ادارات کاملا با موضوع و سابقه این مشکل آشنایی دارند، اما انگار همهچیز برایشان عادی است. در حال نگارش گزارشمان هستیم که ناگهان ورق برمیگردد.
اول صبح است. صدای تلفنم بلند میشود. غلامرضا دمرچلی، مسئول رفع سدمعبر و ساماندهی مشاغل شهری شهرداری منطقه ۲ پشت خط است. او میگوید با پیگیری شهرآرامحله، مشکل این معبر با دستور شهردار منطقه ۲ و هماهنگی و دستور مقام قضایی، برطرف و اقدامات لازم برای پاکسازی محل انجام شد.
دمرچلی با بیان اینکه از ساعت ۱۰ نمایندگانی از معاونت خدماتشهری منطقه ۲ و واحد رفع سدمعبر این منطقه، ادارهکل دامپزشکی، ادارهکل بهداشت محیط، کلانتری شفا و... در محل حضور داشتند، ادامه داد: «با دستور مقام قضایی وارد خانه شدیم. پس از ورود با مشاهده اوضاع اسفناک و بهشدت غیربهداشتی، از مقام قضایی دستور گرفتیم تا آن خانه با استفاده از شش دستگاه کامیونت و یدککش پاکسازی شود. سپس خانه پلمب شد.»